جدول جو
جدول جو

معنی گت لوه - جستجوی لغت در جدول جو

گت لوه
دیگ بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ)
سوراخ تنور نان پزی را گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَوْ وِهْ)
سراب درخشنده و مضطرب. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مضطرب و جنبان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ حَ لُ)
درخشیدن سراب و اضطراب و درخش آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تِلْ وَ)
مؤنث تلو. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مؤنث تلو یعنی بچۀ مادۀ خر و استر. (ناظم الاطباء). رجوع به تلو شود
لغت نامه دهخدا
(تِلْوَ)
بزغاله ای زاید از چهار ماه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، گوسپندی که قبل از صفریه زاید. و الصفریه نتاج الغنم مع طلوع السهیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
گاله. بیخود و سرگشته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- متلوه العقل، دیوانۀ سودایی و مجنون. (آنندراج). دیوانه و بی عقل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ وَ/ وِ)
راهی که گاه مرتفع و گاه مایل باشد. (ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292 ب)
لغت نامه دهخدا
(گُهْ لَ / لِ)
لولۀ گه. سنده. پلیدی و نجاست استوانه ای شکل، در تداول عامه، دشنامی است به کنایه
لغت نامه دهخدا
(گِ گَ)
دهی است از دهستان لنگا از شهرستان شهسوار واقع در 23000گزی جنوب خاوری شهسوار و1000گزی جنوب راه شوسۀ شهسوار به چالوس. هوای آن معتدل و دارای 65 تن سکنه است. آب آن از رود خانه کاظم رود و محصول آن برنج و چای است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(پِ لْ، لُ وِ)
پل وه (نیکلادو). کاردینال فرانسه. یکی از رؤساء ’لیگ’. (1518- 1594م.)
لغت نامه دهخدا
(پَ لُ وِ)
پل. ریاضی دان و سیاستمدار فرانسوی، عضو آکادمی علوم. متولد در پاریس. تألیفات او در مباحث آنالیز و مکانیک است. وی در سال 1917 و 1925 میلادی نخست وزیر بود. مولد وی بسال 1863 و وفات در 1933 م
لغت نامه دهخدا
تصویری از متلوه
تصویر متلوه
تا سه مند، آبسار درخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
لوله گه (سنده)، دشنامی است که بکسان دهند (تشبیه به گه) : مرده شو این شکمم را ببرد سگ هار این رحمم را بدرد. که بمانند تو گه لوله بزاد نانجیب و خر و سگ توله بزاد. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوه
تصویر گلوه
سوراخ تنور نان پزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوه
تصویر گلوه
((گُ وَ یا وِ))
سوراخ تنور نان پزی
فرهنگ فارسی معین
چله ی بزرگ، چهل روز اول زمستان
فرهنگ گویش مازندرانی
کوهی در بیست و شش کیلومتری جنوب شهرستان کتول که ارتفاع
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در منطقه هزار جریب شهرستان بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی